ماجرای آتلیه ....
نازنین دردانه ام دیروز عصر ساعت 6:45 دقیقه رفتیم دنبال خاله جون المیرا و بعد رفتیم سمت آتلیه واسه عکسای شما... ساعت حدود 7 رسیدیم و خاله گفتن الی یادم رفته واسه ارمیا یخ مو بیارم ... چون وقت آتلیه ساعت 7:30 بود اینقد تو سیمتری اول و دوم گشتیم و در نهایت تو طالقانی تونستم واست چسب مویی پیدا کنم که اون روز تو آرایشگاه آقاهه زدن به سرت... بالاخرا واست پیدا کردم و راس 7:30 رسیدیم آتلیه خانوم عکاس باردار بودن ولی طفلکی به اندازه کافی واست وقت گذاشتن و جنابعالی تو چند تا عکس اول افتاده بودی رو خط نه گفتن و خیلی بنده خدا رو اذیت کردی ولی بعد تقریبا اومدی توراه و همکاری کردی و حدود 160 تا عکس ازت گرفتن و ...