چند تا عکس ....
آقای ناناز و تنوع طلب مامانی .....
باز دیروز عصر با هم خونه بودیم و باز شرارتای شما و البته بازی با چیزایی که هیچ ربطی به اسباب بازیات نداره . نمیدونم بقول بابا حمید با داشتن اینهمه لوگو و اسباب بازی چه لذتی از بازی با وسایل خونه و حتی گاهی آت و آشغالایی مثه کارتن وسایل و ... میبری !!!!!
چند روز پیش که داشتم واسه شازده آبمیوه میگرفتم متاسفانه آبمیوه گیریمون خراب شد و بابا حمید بازش کردن ولی چون درست کردنش طول میکشید بابا شبش یه آبمیوه گیریه جدید خریدن تا یه موقه شما مجبور نباشی آبمیوه غیر طبیعی بخوری (آخه تو عاشق میوه و آبمیوه ای عزیزکم)
این شد که شما یه وسیله جدید واسه بازی پیدا کردی ....
طناب بازی با شیلنگ ماشین لباسشویی (البته یدکش که تمیزه )
سرگرم شدن با موتور بیچاره وقتی چپش میکنی و چرخشو میچرخونی و میخندی و هی میای دور میزنی از جلو دگمشو فشار میدی تا صدای آهنگش دراد این کارت خیلی خنده داره فیلمتو گرفتم تا بعدا ببینی تو چقد زبلی جوجه ....
اول چپش میکنی ....
قبل اینکه بری سمت چرخ اول آهنگو on میکنی .....
بعدم چرخوندن اول چرخ عقب ....
و چرخ جلو ....
اینجام تنظیم نور led جلو موتور ....
وقتی بازیت تموم میشه میخوای بلندش کنی ....
زور آزمایی مجدد واسه بلند کردن موتور و موفق شدن ....
بعد اینکه موتور دلتو زد رفتی سمت ماشین و آجرای خونه سازیت... هی میچیدی رو نردبون ماشین آتشنشانی و بعد چپش میکردی و همش میریخت رو زمین . گاهی چند تایی آجرا رو برمیداشتی و از دستت میفتاد و عصبانی میشدی من بهت پیشنهاد دادم یکی یکی بردار عزیزم و شمام به حرفم گوش کردی و اینجوری با آرامش بازی کردی قربونت برم عزیز دلم....
ذوق میزنه و موش میشه ....
بعد اینهمه آتیش سوزوندن از ساعت 6 بعدازظهر تا 9:30 شب خسته شدی و نشستی به دیدن آگهی بازرگانی با چشای خواب آلود....
مامان خانوم نمیخواین بس کنین من خسته شدم ازینهمه عکس و فیلم ....
یکی یه دونه مامان گاهی اوقات با کارایی که میکنی دلم میخواد گارت بگیرم و اینقد فشارت بدم تا حل بشی تو وجودم
قربون خنده های قشنگت بشم من