کلمه تاکید ....
کلمه تاکید .... .... پسر مهربونم ....
مدتیه که یه کلمه تاکیدی یاد گرفتی و هر وقت میخوای کاری رو یکی حتما واست انجام بده با تاکید میگی اصن(اصلا )
مثلا داری بازی میکنی و یهو حوصلت سر میره اسباباتو میذاری زمین و اخم میکنی و میای سمت من یا بابا و میگی اصن ددر یعنی ( حوصلم سر رفت اصلا بریم ددر)
و همچنین موارد مشابه دیگه ....
مدت طولانیه که به جی جی میگی آب جی جی و خودتم میخندی ازین کلمت ... بقول خاله جون الناز چون هر چیز مایعی که میخوری تو کلمش آب داره مثه آبمیوه و ... واسه همین به جیجی هم میگی آب جی جی 
دایره لغاتت اینقد وسیع و بزرگ شده که تقریبا همه اهل خونه به زبون شما صحبت میکنن و تلفظ صحیح کلمات واسه همه شده زبون شما ....
این روزام که یکی از تفریحاتت همش صحبت کردن در مورد آرسین کوچولویه و اینکه جی جی میخوره و شیشیه میخوره و ....
دو تا کار خنده دار دیروزت ....
اول اینکه دیروز عینک خاله الیو پرت کردی و دستش شکسته وقتی اومدم دنبالت دو تا تون با همم تو قیافه بودین ولی من نپرسیدم چی شده و برت داشتم و رفتیم ... ولی خیلی تو خودت بودی و ابراز ناراحتی میکردی تا جلو در آسانسور که بابا جونو دیدیم و بابا ازت پرسیدین چی شده ارمیا ؟؟؟ شما سریع شروع کردی به تعریف و گفتی عینک پرت ... شتستیم (شکستم )... آده جون (خاله جون)... دبا (دعوا)و ناراحت بودی و رفتیم ....
عصر اومدیم دنبال خاله جون تا بریم بیرون و شما تا چشت به خاله افتاد دستتو بلند کردی از تو اشین و خوشحال شدی و تا نشست تو ماشین یه عالمه بوسیدین همو و اون موقه خاله واسه من ماجرا رو تعریف کردن که عینکشو پرت کردی و دستش شکسته و عذر خواهی نکردی تا ظهر و قبل اومدن من دیگه تحمل نکردی و رفتی پاشو بغل کردی و گفتی مست (معذرت ) و باز لحظه اومدن باش لجبازی کردی و باهم قهر کردین ....
دوم اینکه ظهر که با عمو علی اومدم دنبالت و شما تو خودت بودی
بخاطر ماجرای عینک خاله وقتی رسیدیم هر چی گفتم تشکر کن و خداحافظی اینکارو نکردی و عمو رفت ...
زمانیکه از پله ها میرفتیم بالا بهت گفتم چرا تشکر و خدافظی نکردی
!!!یهو شما زبونتو آوردی بیرون از دهنت و گفتی حورده ... پیشی حورده (پیشی خورده ) اینقد اینکارت خنده دار بود که دیگه حرفی واسه گفتن از طرف من نموند.....
چند تا عکس در ادامه مطلب
ارمیا... آرسین چقدیه ؟؟؟؟
اینقندیه ....
وقتی ارمیا داره اندازه آرسین جونو نشون میده ...
