ERMIAERMIA، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

نازنینم دوست دارم

شرارتهای ارمیا...

1392/5/22 13:26
نویسنده : الهام
211 بازدید
اشتراک گذاری

آقا خشکله دیروز عصر ببین با من چیکار کردی ....  بغل

  مامان ببین من کجام .... لبخند

مامانی بیا ببین اینجا چه قشنگه ....  زبان 

 

مامان جونی .. دگی مژه

 

 

  مامان برم سینی رو بیارم واسه سرسر بازی .... چشمک

    بیا برش دار دیگه.... منتظر

 

  مرسی مامانی .... ماچحالا سرم بده دیگه .... نیشخند

 وای چه حالی میده .... خنده                    

  سرم گیج رفت مامانی ....  ابلهبسه دیده .... فرشته

اینجوری دوست دارم بازی کنم . منو نزار تو رورویک... عینک

  مرسی مامانی که منو نذاشتی تو رورویک.... قلب

 

 

مامان خانوم اینقد عکس نگیر ازم . بزابحال خودم باشم دیده .... آخ

   منو با تشک بکش رو زمین لطفا.... تشویق

  کنترلا دستمه ها..... دلقک

بعد ازینکه رفتی بالا مبل دوباره کنترلا رو انداختی رو زمین با نهایت رذالتسبز تا بیای پایین و برشون داری.... قهقهه

   

بعد اینهمه شرارت بالاخره خسته شدی و تصمیم گرفتی بخوابی.... ساکت

   مامان من خوابم میاد.... خواب

 

بالاخره خوابیدی ....هورا

 

 

(( الهی دورت بگردم فرشته ناز من ))

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان رهام
23 مرداد 92 11:39
هزار ماشاا... خدا واست نیگه داره


مرسی عزیزم. خدا ÷سر گل شمارو هم واستون نگه داره انشالله ....
سعیده مامان محمدطاها
23 مرداد 92 12:38
آخ از دست این وروجکها که یکسره باید دنبالشون باشیم.


گفتیا.....
مرضیه
23 مرداد 92 17:27
وای خدای من چه پسر شلوغ و ملوسی



مرسی عزیزم....
مامان محمد جان
24 مرداد 92 7:38
سلام بانو
شیطونی شون هم صفا داره
قربون شیطونی هاش


راست میگی عزیزم . واقعا همینطوره....
خاله الهام
24 مرداد 92 10:22
خاله جون بعد از اين همه شيطنت بايد هم اينجوري بيهوش بشي ببينش چه خواب عميقي هم رفته فكر نكنم به اين زودي ها بيدار بشه
فهیمه مامان فاطمه
25 مرداد 92 22:11
ماشالله چه پسر اکتیوی