شرارتهای ارمیا...
آقا خشکله دیروز عصر ببین با من چیکار کردی ....
مامان ببین من کجام ....
مامانی بیا ببین اینجا چه قشنگه ....
مامان جونی .. دگی
مامان برم سینی رو بیارم واسه سرسر بازی ....
بیا برش دار دیگه....
مرسی مامانی .... حالا سرم بده دیگه ....
وای چه حالی میده ....
سرم گیج رفت مامانی .... بسه دیده ....
اینجوری دوست دارم بازی کنم . منو نزار تو رورویک...
مرسی مامانی که منو نذاشتی تو رورویک....
مامان خانوم اینقد عکس نگیر ازم . بزابحال خودم باشم دیده ....
منو با تشک بکش رو زمین لطفا....
کنترلا دستمه ها.....
بعد ازینکه رفتی بالا مبل دوباره کنترلا رو انداختی رو زمین با نهایت رذالت تا بیای پایین و برشون داری....
بعد اینهمه شرارت بالاخره خسته شدی و تصمیم گرفتی بخوابی....
مامان من خوابم میاد....
بالاخره خوابیدی ....
(( الهی دورت بگردم فرشته ناز من ))