ERMIAERMIA، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه سن داره

نازنینم دوست دارم

یک روز ارمیا

1392/3/22 12:33
نویسنده : الهام
192 بازدید
اشتراک گذاری

مامان جونم خودت میدونی که هر روز صب باید ساعت  بیدار شی تا ببرمت خونه مامان جون و من برم سر کار. واسه همین هر روز خودت راس 8 بیدار میشی .یه کم با هم بازی میکنیم تا باباجون بیان دنبالمون. تو راه یه کم غر میزنی بعضی روزا چون گاهی خوابت میاد .بعضی روزام خیلی سرحالی .....

وقتی میرسیم خونه مامان جون از سر کوچه خودت میفهمی که رسیدیم چون مسیر آشناست !!!!چشمک

مامان جون آیفونو میزنن و میریم داخل آسانسور و تو از آیینه آسانسور برمیگردی نگاه میکنی سمت دکمه طبقات و میخندی!!!!

از آسانسور که میای بیرون مامان جون جلو در منتظرتن و هر روز استقبال گرمی ازت میشه و اصلا ازت خسته نمیشن !!!!!

من میرم و تو میمونی و مامان جون و خاله جون المیرا و گاهی هم خاله جون عادله و الناز.

طفلکیا عوضت میکنن. بهت شیر میدن و میخوابوننت

      

وقتی خوابات تموم شد شروع میکنی به آتیش سوزوندن و شر بازی.

با خاله المیرا دگی بازی میکنی.

     

هر کاری که میکنه تو باید یه دستی توش داشته باشی وگرنه دست از سرش بر نمیداری .

گاهی که از کنارت رد میشه و نگات نمیکنه و کاری به کارت نداره اینقد داد میزنی تا جلب توجه کنی اونم بغلت میکنه و حسابی میچلونت..

ظهر که من میام اصولا داری نهار میخوری

                            

وقتی منو میبینی اینقد هیجان زده میشی که نمیدونی چیکار کنی و واسه همه قیافه میگیریمژه .یادت میره چقد واست زحمت کشیدن.

وقتی واست طبیعی میشم و مطمین میشی کنارتم دوباره میری سر وقت مامان جون و خاله هات و اذیتشون میکنی.

عصرا میبرمت بیرون و گردش . ازونجایی که خاله جون المیرا خیلی حواسش به تو هست تا ما آماده میشیم تو رو آماده میکنه و وقتی خاله جون الناز باشه همش ازت عکس و فیلم میگیرین.

 تا بقیه آماده بشن شاهزاده کوچولو رو خاله جون عادلش میبره بیرون تا یه موقع معطل نشه ....

مامان جونم یه سره حواسشون به پخت و پز واسه جنابعالیه.....

خوش بحالت اینهمه پرستار داری یکی یه دونه مامان.بغل

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

خاله المیرا
22 خرداد 92 12:44
الهی خاله فدای شرارت هات بشه اگه یه روز نیای اینجا نمیتونیم طاقت بیاریم عزیز دردونه ارمیا با کارات من و دیوونه میکنی قندکم
مامان یاسین
22 خرداد 92 13:02
سلام دست این مادر جون و خاله جون ارمیا درد نکنه که این همه به ارمیا عزیز توجه میکنن از طرف من ارمیا رو ببوس




مرسی عزیز. تو هم یاسین ناز ببوس . خیلی پسر شیرین و دوست داشتنی داری .
خدا واست ببخشه ....
خاله آرتميس
25 خرداد 92 9:06
وروجك كوچولو ببين چقدر هواتو دارن چه ژستي هم گرفتي خاله اين جذبه ات كه منو حسابي گرفت