کلکسیون خواب ....
نازنین پسر ....
امروز میخوام از خوابت واست بنویسم .
شبا وقتی میخوایم بخوابیم اگر خسته باشی که راحت و بی درد سر میخوابی (ضمن شیر خوردن) ولی اگه نخوای بخوابی مثه دیشب اینقد تو تختخواب با پتو بازی میکنی و اینور و اونور میری که نگو....
دیشب با خودت بازی میکردی و من گفتم دیگه من میخوابم هر وقت دوست داشتی بخواب ... شما یه خورده با پتوت بازی کردی و هر از گاهی هم چشاتو میاوردی تو صورت من ببینی من واقعا خوابم (برقا خاموش بود) وقتی خسته شدی سرتو آوردی رو متکای من گذاشتی و از پتوی من کشیدی روت ... دیدی من هیچ عکس العملی ندارم بعد سرتو نزدیکتر کردی تا به من بخوره بازم من هیچکاری نکردم دوباره پا شدی بهم نگاه کردی و لبای نازتو گذاشتی رو صورتم و منو بوسیدی باا اینکه داشتم از خنده میمردم بازم بی عکس العمل موندم در نهایت سرتو گذاشتی رو متکای من دوباره و شروع کردی به در آوردن صدای گریه البته خیلی آروم .... دیگه نتونستم خودمو نگه دارم بغلت کردم و یه عالمه بوسیدمت و قربون و صدقت رفتم و تو هم یه عالمه خودتو لوس کردی و بعد جی جی خوردی و خوابیدی نازترینم ....
چند تا عکس از مدلای مختلف خوابت از 1 روزگی تا الان