ERMIAERMIA، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه سن داره

نازنینم دوست دارم

عیدی گرفتن ....

1392/12/26 12:44
نویسنده : الهام
208 بازدید
اشتراک گذاری

پسر یکی یه دونه ....

 

بابا حمید از 5 شنبه ظهر رفته بودن گناباد و دیروز برگشتن . جمعه عصر من و خاله جون المیرا و عادله واسه خرید لباس عید شما . با اینکه تصمیم داشتم واسه عیدت لباس نخرم آخه تازه واست یه عالمه لباس خریده بودم ولی دلم نیومد و رفتیم تی نیجر و دو تا لباس خشگل واست خریدم که انشالله وقتی پوشیدی ازت عکس میگیرم ....

دیشبم که بابا حمید از گناباد اومدن واست یه سه چرخه قشنگه قرمز خریدن که وقتی از در خونه آوردنش تو شما دویدی سمت دوچرخه با خوشحالی و دسته های دوچرخه رو گرفتی و کشیدیش جلو و بابا هم از دسته بالای دوچرخه هلش میداد جلو تا بیاریش تو پذیرایی بعدش ما دویدی رفتی اون اسبیو که بابا دفعه پیش از سبزوار آورده بودن واست آوردی و دادی دست بابا و دوباره دسته های دوچرخه رو گرفتیو کشیدی و منظورت این بود که این واسه من باشه و اون قبلیه واسه شما و ما حسابی بهت خندیدیم و بابا بغلت کردن و گفتن هر جفتش واسه تو باشه پسرم و یه عالمه بوسیدنت و تو هم از دور لباتو غنچه کردیو بابا رو بخاطر عیدی قشنگی که واست خریدن بوسیدی و اینجوری تشکر کردی .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

ریحانه.م
26 اسفند 92 19:31
مبارررررررررررررک باشه کوچولوی نازنازی
الهام
پاسخ