ERMIAERMIA، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

نازنینم دوست دارم

خونه امیر حسین

1392/2/25 9:42
نویسنده : الهام
239 بازدید
اشتراک گذاری

مامانی جونم دیروز با هم رفتیم خونه امیر حسین (دایی هادی) یه عالمه مهمون داشتن و تو هم مثه همیشه پسر خوب و باادبی بودی لبخند. اصلا اذیت نکردی همونطور که خاله جون المیرا بهت سفارش کرده بودن بودی.

عمه جونات و مادرجون خیلی بوسیدن و لیسیدنت چون دلشون واست خیلی تنگ شده بود آقازاده .....

بعد بابا جون حمید اومد دنبالمون و رفتیم خونه مادرجون ولی تواینقد خسته بودی که تو راه خوابیدی . اونجام وقتی بیدارشدی بابا بهت هندونه دادن اینقد هول بودی واسه خوردن که پرید تو گلوت و بابا و عمه جون فاطمه حسابی هول کردن اونقد که عمه جونت قلبش درد گرفت .....

شاهزاده کوچولوی مامان بابت آرومی و فهمیدگیت  ازت ممنونم .....

                                           

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

فاطمه
28 اردیبهشت 92 14:08
الهی دورت بگردم خوشگله نانازم داشتم قلبمو در راه تو میدادم شکمو قربون اون شکل ماهت برم من
فاطمه
28 اردیبهشت 92 14:18
قلبمو داشتم در راه ت میدادم کوچولوی شکموعمه جون دورت بگرده جوجوی نازممممممم