عشق خاله جوناش
ارمیا جونم...
خاله جون المیرا همه عکساتو ریسه کشیده تو اطاقش خیلی خشکل شده
دیروز مامان جون مهمونی عصرونه داشتن هر کی رفت تو اطاق خاله جونت حسابی تعجب کرد از عکسای ناز تو. راستی خاله جون النازم دیروز صب رسید مشهد و همش تا شب قربون و صدقت رفت و دیروز یه سره بغل این و اون بودی .خاله جون عادله هی میگفت بچه رو اینقد بغل بغل نکنین اذیت میشه ! واسش اسپند دود کنین تا چش نخوره ......
اینقد خسته بودی که شب وقتی مهمونا رفتن تو بغل عمو حسین بیهوش شدی از خستگی و خوابیدی مثه فرشته ها....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی