ERMIAERMIA، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

نازنینم دوست دارم

دستکش ....

1392/8/27 11:40
نویسنده : الهام
189 بازدید
اشتراک گذاری

نازنین نازم ....

مدتی بود که خاله جون المیرا دنبال دستکش میگشتن تا واست بخرن ولی ازونجایی که دستات خیلی کوچولو هستن اون مدلی که خاله میخواست پیدا نکرد و بالاخره دیشب یه دستکش خشگل واست پیدا کردیم و خریدیم .

چون اولین دستکشیه که قراره تو عمرت دستت کنی عکسشو واست میزارم تا بزرگ شدی بعنوان یادگاری بتونی ببینیش...

 

بابا حمید چند روزه شعبه دارن ولی خدا رو شکر مشهدن . شبا خونه نیست ولی ظهر تا عصر خونه است و ما میتونیم ببینیمش . شما از 4 شنبه شب بابا رو ندیده بودی تا ظهر شنبه . روز شنبه خاله جون المیرا ز زدن به من که با حمید آقا هماهنگ کن امروز حتما بیان ارمیا رو ببینن چون از صب که پاشده یه سره میاد به مامان میگه ..... ماما   بابا نگران

بد جور دلش تنگ شده .ناراحتمنم با بابا حمید هماهنگ کردم تا بیان خونه و ظهر شما رو برداشتم بردمتت خونه و وقتی بابا رو دیدی خیلی ذوق قهقههکردی و با اینکه خوابت میومد تا 4 نخوابیدی و با بابا بازی مژهکردی یه عالمه....

راستی ارمیا چند روزه یاد گرفتی وقتی حالشو داری تا صدای نوحه تی وی رو میشنوی شروع میکنی به سینه زدن و گاهی میزنی تو سرت با یه قیافه غمگین که آدم دلش میخواد بخورت عشق من ....بغل

کار جدید دیگت که مامان جون یادت دادن اینه که آهنگ صلوات فرستادنو میزنی چون نمیتونی هنوز صلوات بفرستی تا میبینی بقیه صلوات میفرستن تو هم صدای صلواتو از خودت در میاری !!!!! خنده

وقتی مامان جون بهت میگن الله کن ... دستاتو میبری سمت گوشت و بعد خم میشی تا سرتو بزاری رو مهر....

الهی فدات شم عزیزکم . خدا حفظت کنه و همیشه واسه ما نگهت داره ....

راستی شیرین عسل چند شبه که وقتی میخوای بخوابی و داری شیر میخورییهو پا میشی صورتتو تو تاریکی میاری سمت صورت من یه خورده صورتتو به من میمالی و منو میبوسی مثه بچه گربه ها بعد دوباره شیر میخوری و میخوابی ....

یه شیرین کاریه دیگتم اینه که وقتی چیزی که داری میخوری تموم میشه دستاتو بهم میزنی و با یه فیگور قشنگ کف دستتو نشون میدی و میگی نیس ....

 

(( زیباترین گل هستی عاشقانه عاشقتم ))

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)