ERMIAERMIA، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

نازنینم دوست دارم

دومین عاشورا ...

1392/8/25 12:28
نویسنده : الهام
170 بازدید
اشتراک گذاری

قند عسلم .... 

چند روز گذشته بعلت دوران عزاداری امام حسین و حضرت اباالفضل (ایام تاسوعا و عاشورا) تعطیل بود و درگیر مراسم نذری پختن و عزاداری بودیم ....

روز چهارشنبه که تاسوعا بود خاله جون الناز و عمو میثمم صبح زود رسیده بودن مشهد و ساعت 8:30 به من اس داده بودن که ارمیا بیداره تا بیایم دنبالش و بریم خونه مامان جون . ساعت 10 اومدن و رفتیم خونه مامان جون واسه پختن شله زرد نذریه خاله جون عادله .

بعد پختن شله زرد هممون رفتیم خونه خاله طاهره چون احسان جون امسال یه خیمه زده بودن واسه چای و با کمک مالیه مردم و نذوراتشون یه دیگ حلیم واسه بهزیستی روز عاشورا قرار بود بپزن واسه همین مام شب عاشورا که داشتن دیگ میزدن رفتیم کمک.

خیلی حال و هوای خوبی داشت و تا عصر عاشورا اونجا بودیم و به شمام حسابی خوش گذشت . با چهره جدید هر کی میدیدت هزار جور قربون و صدقت میرفتن و از خودی و بیگانه میبوسیدنت و ازت تعریف میکردن که اینقد بچه خوش خنده ای هستی و مامان جون هم مدام واست اسپند دود میکردن ....

اینم عکسای ارمیا پای دیگ امام حسین ....

 

 

اینم عکسای ارمیا با بقیه بچه ها تو خونه شب عاشورا ....

 

 

 

از خونه خاله عصر عاشورا که اومدیم خونه بابا حمید طفلکی شعبه داشت و سر کار بود .شب واسه شام غریبان با عمو حسین و عمو میثم و خاله جونات و مامان جون رفتیم حرم.

ساعت 10:30 رسیدیم حرم و تازه داشت نم بارون میزد . داخل صحن حال و هوایی داشت با اون بارون .ما رفتیم داخل و شما با عمو حسین و عمو میثم تو صحن زیر بارون یه عالمه قدم زدین و خیلی از ین هوا و قدم زدن حال کرده بودی . متاسفانه دوربین همرام نبود واسه عکس گرفتن .

اینطوری روز 4 شنبه و 5 شنبه یعنی تاسوعا و عاشورا گذشت و دیروز جمعه بود و همه خونه مامان جون.

تا شب ساعت 9 که خاله جون الناز اینا رفتن و تو تماماین مدت با عمو میثم درحال بازی و آتیش سوزوندن و ... بودی ....

اینم عکسای بازی با عمو میثم روز جمعه خونه مامان جون ....

ارمیا با شیلنگ گاز تو سطل لباس ....

 

 

ارمیا تو ساک دستی مادربرد ....

 

 

ارمیا موش شده ....

 

ارمیا با فرش لول شده ...

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

سیمهدی
26 آبان 92 11:19
سلام .اومدم یه احوالی ازتون بپرسم
الهام
پاسخ
سلام . خوش اومدین قربان
مامان هستي
26 آبان 92 12:40
سلام عزيزم با اجازه لينكت كردم خوشحال ميشم لينكم كني