وروجک کوچولو....
آقا کوچولو دیگه کم کم داری خیلی شرارت میکنی طوریکه از پست بر نمیام . گاهی اوقات اینقد باید دنبالت بدوم که کم میارم . تو بااینکه هنوز راه نمیری اینطوری وای به روزی که راه بری ..... چند روز پیش چون پاهات یه کمی سوخته بود پوشکت نکردیم تا زودتر خوب شی و جنابعالی خونه مامان جون رو سرامیکا دسته گل آب دادی . ما تورو گذاشتیمت تو رورویکت که نیای فضولی و جلو راهتو با تشک و متکا بستیم تا نتونی بیای سمت ما. من و خاله جون المیرا و مامان جون دست به کار شدیم واسه شستشوی زمین یهو دیدم تو چهار دست و پا با سرعت جت خودتو داری میرسونی به ما اینقد تعجب کردیم که تو چجوری اومدی ولی به وروجک بودنت ایمان آوردیم و حسابی خندیدیم و فرصتی نشد واسه عکس گر...