هدیه الهی
لحظه ها، دقیقه ها، روزها و هفته ها مثل بر هم زدن چشمی گذشتند
وپسر نازنین من ، ارمیا شیرینم و میعادگاه عشقم
ده ماهه شد
عزیز دلم.... توی این نه ماهی که گذشت
با تمام گریه ها و بیقراری هات بیقرارشدم و اشک ریختم
و با تمام لبخندهات، از ته دل و با تمام وجود شاد شدم و خندیدم
و به خاطر آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بیداری ها کشیدم
"ماما" گفتن تو برایم قشنگ ترین نغمه ایست که تا کنون شنیده ام
وقتی دستانت را باز می کنی و آغوش مرا طلب می کنی
بیش از پیش نیاز خودم را به تو احساس می کنم
و برای در آغوش کشیدنت بالی برای پرواز از خدا طلب می کنم
وقتی با آن پاهای کوچک و لرزانت تلاش می کنی تا ایستادن را تجربه کنی
امید به زندگی را بیش از پیش در من زنده می کنی
عشق به تو چیزی نیست که در کلمات بگنجد، یا قابل تصویر کشیدن باشد
ولی با هر نگاهی که به تو می کنم فقط و فقط هزاران بار می گویم
خدای مهربونم شکرت