گرفتن پوشک...
دلبرکم
بعد نامزدی خاله جون الی یعنی دقیقا از تاریخ 30 اردیبهشت اقدام کردم به گرفتن پوشک البته به درخواست خودت ...
بعد گذشت حدود 10 روز داشتم ناامید میشدم که به پیشنهاد خاله جون عادله دنبال یه مشاور خوب گشتم و اقای دکتر یوسفی رو پیدا کردم و اولین جلسه ای که رفتم مطب ایون حسابی واسم موفقیت آمیز بود و تو همون هفته اول بعد از ویزیت شما شروع کردی به همکاری و اینقد این موضوع واسه من خوشایند بود که به تجویز آقای یوسفی تصمیم گرفتم تا 10 جلسه واسه موارد تربیتی و آموزشیو هوشی شما به مطب ایشون برم و اقدامات لازمو قبل شروع هر کاری اموزش ببینم ...تا الان 3 جلسه رفتم و هم من و هم بابا حمید از این کارمون حسابی راضی هستیم...
تو این ایام که تقریبا داره یه ماه میشه یه عالمه اسباب بازی از همه جایزه گرفتی و یه شهر بازی (پارک ملت ) ز بابا حمید جایزه گرفتی که روز نیمه شعبان با مهدی جون و محیا جون و عمو سعید اینا رفتیم و حسابی به تو محیا خوش گذشت ...اینقد که بعد اون شب حتی شنیدن قصشم تو رو خوشحال میکنه ....
خدا رو شکر تا الان که خوب پیش رفتی ...انشالله که این دوران زود تموم شه چون علاوه بر شما ..بنده هم حسابی عصبی شدم ....