معرفی ....
معرفی .... .... عروسکم ....
مدتیه که یاد گرفتی اسم و فامیلتو بگی . تا ازت میپرسیم اسمت چیه میگی ایمیا !!!! فامیلت چیه ؟ غسامیانم
ایمیا غسامیان (ارمیا غفاریان )
26 مهر 25 ماهه شدی عزیزکم . بزرگتر شدنت مبارک نازنین پسر....
پیشرفتت تو صحبت کردن و جمله بندی خیلی زیاده ... اینقد که تقریبا همه جملاتتو بدون اشکال تو تلفظ میگی و همه متوجه حرفات میشن و نیاز به ترجمه نداره ....
یکی دو تا شعر میخونی بدون کمک که یکیش شعر لی لی حوضکه به مدلی که عمو میثم یادت دادن ... گاهی میشینی واسه خودت میخونی و آخرش شصتتو میبری سمت گلوت به نشانه قلقلک و میگی خودش (این کله گنده خوردش ...)
شعر آرسین بی دندونو خاله المیرا یادت دادن و وقتی کنار آرسین جون میشینی و باهاش بازی میکنی واسش میخونی ....
آسین بی دندون ... هی هی .... قندون .... هی هی .... استاد قندون ....هی هی .... انبر بیــــــــــــــــاریـــــــــن ..... درش بیارین !!!!!
آرسین بی دندون.. هی هی رفت سر قندون هی هی افتاد تو قندون ... انبر بیارین درش بیارین
بعضی وقتا یه کلماتیو میگی که آدم از شنیدنش از زبون شمای فسقلی تعجب میکنه !!!!
یه چیز جالب اینه که وقتی از خواب بیدار میشی و نور اطرافت هست یا بیرون هستی و آفتاب تو چشت میفته چشاتو باز نمیکنی و میگی کو شدم (کور شدم ) آخه فسقلی تو معنی کوری رو از کجا میدونی ؟؟؟؟؟
وقتی تو خونه تنهاییم نسبت به قبل زیاد به من کار نداری و با اسباب بازیات بازی میکنی و بیشتر با موتورت و اسبت و ماشین کوچولوهات سرگرمی و ماشیناتو برمیداری و رو دسته مبل یا لبه میز ال سی دی و ... میرونیشون و با خودت صدای ماشینو در میاری و بوق میزنی
