ERMIAERMIA، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

نازنینم دوست دارم

کاردستی و خلاقیت ...

فرشته کوچولو این روزا بخاطر سردی هوا باید یه جورایی سرتو گرم کنم که هم حوصلت سر نره و یه جورایی هم واست جنبه آوزش داشته باشه چون امسال دلت نخواست بری پیش 1 و من و بابا هم اصراری نورزیدیم ... البته توخونه خیلی باهت کار میکنم و سری کتابهای حواستو جمع کن رو با خواست خودت و بقول خودت حل میکنیم تا عقب نمونی گل نازنینم .... ساخت اشکال هندسی با خمیر بازی و خلال دندون   کلاژ با پوست پسته و بادوم و رنگ آمیزی طبیعی خلاقیت با لگو ساخت خونه ای که حیاط داره ساخت ماشینی که درخت کریسمس داره بازی قرینه سازی و ساخت صندلی چالش سرعت و دقت ...
17 دی 1395

شب یلدا ...

قشنگ من برنامه شب یلدا امسال حسابی پر بار بود ... شب 25 آذر با داییا رفتیم باغ و شب یلدا گرفتیم که مصادف بود با تولد دایی حبیب و جشن تولد هر سه تا دایی که متولد آذرن .... کیک تولد و کادو و شام و میوه یلدا و .... شب خوبی بود و به شما و آرسین حسابی خوش گذشت با آتیش بازی تو محوطه و ... روز 29 آذر بعد کلاس عمو سن سی با مامانای کلاس تصمیم گرفتیم ببریمتون رستوران وقت شادی بمناسبت هدیه شب یلدا ... اونجام جشن داشتن و سفره یلدا و عکس یلدایی و ... شما و آرسین و ایلیا و یزدان و پوریا و هلیا بودین و برای همتون شب خاطره انگیزی شد طوریکه ساعت 11:30 شب به زور آوردیمتو...
5 دی 1395

اولین آدم برفی ...

19 آذر امسال صبح که از خواب بیدار شدیم یه عالمه برف اومده بود و ازونجایی که شما مدتها بود در انتظار برف بودی واسه برف بازی و ساخت آدم برفی ... تا از خواب بیدار شدی و دیدی برف اومده آماده شدی تا بریم حیاط واسه برف بازی ... حدود دو ساعت حسابی بازی کردی و تجربه قشنگی بود واست بعنوان اولین بار برف بازی ... مراحل ساخت آدم برفی خدایا بابت این نعمت عالی شکرت ...
20 آذر 1395

سرگرمیهای روزای سرد ...

گلناز من آبان و آذر ماه هم داره تموم میشه و بخاطر سرمای هوا و آلودگی شدید کمتر از خونه میریم بیرون مگه مهمونی دعوت باشیم یا بابت کلاسات مجبور به بیرون رفتن باشیم ... نازنین دردونه مامان اینقد بزرگ و آقا شدی که واقعا باورم نمیشه که مستقلانه میتونی عمل کنی و گاها حتی با من نمیای بیرون و با بابا حمید وقتتو میگذرونی ... اینقد به بابا وابسته شدی که صبح تا از خواب بیدار میشی بلافاصله سراغ بابا رو میگیری یه روز جمعه و تفریح از صبح تا عصر با مامان و بابا سرگرمیهای تو خونه     ارمیا خواننده میشود   ارمیا و آرسین نونوا میشوند...
20 آذر 1395

روزهای بلند پاییز ....

پسر شهریوری مامان با رسیدن فصل پاییز و نرفتن شما به مهد من و بابا تصمیم گرفتیم که بنده دوباره نرم دفتر و وقت بیشتری رو با شما بگذرونم ... شما هم ازین طرح حسابی استقبال کردی و بسیار خوشحالی ... از روزی که صبح و عصر یکسره با همیم خیلی خلاقت بهتر شده ... روزای بلند پاییز از راه رسیده با سرما.بهمین دلیل مجبوریم وقت بیشتری رو تو خونه بگذرونیم... از اول آبان روزای زوج یک ساعت بعدازظهرا کلاس بازی و ورزش عمو سن سی ثبت نامت کردم که بابتش خیلی خوشحالی و با اشتیاق شرکت میکنی و روزای سه شنبه کس لگو میری واسه خلاقیت و .... صبح ها هم توخونه کاردستی با هم درست میکنیم و 12 ت...
17 آبان 1395

روز جهانی کودک ....

فرشته ناز من امسال به مناسبت روز جهانی کودک بابا حمید یه کادوی خوب بهت دادن و یه روز خیلی خوبو هر سه تا با هم گذروندیم . ازصبح تفریح 3 نفره باغ وحش و نهار ظهر مهمون بابا بودیم تو رستوران مینوسا و به شما حسابی خوش گذشت .... روایت تصاویر روزت مبارک پسر ناز من.... انشالله همیشه شاد باشی نازنین   ...
29 مهر 1395

خاطرات اول مهر 95

پسرکم امسال مهر نود و پنج ورودی شما به پیش 1 بود و بعد از کلی تحقیق و اینور و اونور رفتن با دودلی واسه پیش 1 که اجباری هم نبود خانه فرهنگ به خواست خودت ثبت نامت کردم . از 20 شهریور بطور رسمی وارد مهد شدی و خدا رو شکر خیلی راضی بودی و هر روز با خوشحالی میرفتی تا سوم مهر که متاسفانه یه بچه کوچولو که با مامانش بوده تو مهد شما رو کتک زده بود و از روز بعدش با گریه زیاد میگفتی باید پیشم بمونی تا اون بچه ببینه منم مامان دارم و دیگه منو نزنه اینم تنها چیزایی که بعنوان وسایل واسه مهدت باید میخریدیم که با سلیقه خودت با خاله جون الناز از پروما خریدیم هر چقد تلاش کردم اینقد احساس ناامنی م...
21 مهر 1395

همایشهای اول مهر ...

اول مهر همایش با گروه آرتوان بود جهت جمع آوری درب بطری و ساختن کاردستی و آخر برنامه بمناسبت صلح جهانی قایق های سفید و تو آب انداختین و به مرغابیها غذا دادین و کبوترا رو از قفس آزاد کردین و همه بچه ها بادکنکهای سفیدو هوا کردید.... اینم کاردستی ارمیا با درب بطری همایش هفته دوم مهر دیدن تئاتر شهر تو قالی بود اولین تجربه سینما و تئاتر بود واست عزیز دلم وخیلی بهت خوش گذشت و استقبال کردی   ...
21 مهر 1395