سال 1394
سال نو مبارک
پسر نارنینم امسال سومین سالیه که سال تحویلو با تو جشن میگیریم...
دلبرکم شب 29 اسفند که شب سال تحویل بود به صرف سبزی پلو و ماهی خونه مامان جون بودیم و ساعت حدود 12 نیمه شب اومدیم خونه و شما تا ساعت 1:30 دقیقه بامداد بیدار بودی ولی نتونستی تا ساعت 2:15 صبح که سال تحویل بود بیدار باشی و بیهوش شدی از خستگی ...
من و بابا حمید تا سال تحویل بیدار بودیم و صبح روز شنبه که روز اول عید بود رفتیم خونه مامان جون واسه نهار که خاله جون عادله و عمه جون شهنازم اونجا بودن و شب رفتیم خونه پدر چون که همه اونجا بودن و عید دیدنی کردیم و شام و عیدی گرفتنم که از صبح حسابی به راه بود واسه شما ...
اولین عیدی رو از خاله جون الی گرفتی و بعد مامان جون که یه سکه پارسیان بود و شب که رفتیم خونه حاجی بابا از ایشون و خونه پدر جون اول از عمه جوم مرضی و بعد مادر جون و روزای بعدم ازخاله جون عادله و عمه جون شهناز و خانم دایی فرزانه ....
عکسها در ادامه مطلب
شب قبل سال نو و خرید ماهی توسط بابا حمید و خوشحالی وصف ناپذیر شما....
قشنگترین سین هفت سین ما
فرار پس از فوت کردن شمعا...
صبح بخیر گفتن به ماهیا ...
عیدی بابا حمید واسه ارمیا
ارمیا و آرسین تو خونه ای که ارمیا درستت کرده !!!!
ارمیا در حال بازی تنیس با بابا حمید با زبون شیرینش که از دیالوگای تام و جریه ...
نظرت چیه یه کمی بازی کونیم (کنیم)
آفلین پیسرم ضبه خوبی بود .. این یکی بدک نبود....
....ارمیای قهرمان ....
عاشقتم عزیزکم