ERMIAERMIA، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه سن داره

نازنینم دوست دارم

این روزای ارمیا ....

1393/11/27 11:32
نویسنده : الهام
194 بازدید
اشتراک گذاری

نازنین دردانه ام


این قیافه هم از هنرای عمو میثمه خندهخنده

از اواسط دی که با خاله جون الناز اومدیم مشهد تا الان 2 بار عمو میثمم اومدن مشهد و روزای خوشحالیه شماست عزیزم ....

اینقد عاشق عمو میثمی که سری گذشته وقتی برگشت گرمسار هرشب گوشی منو میگرفتی و میگفتی میخوام چیزی ببینم ... هر چی میگفتم مامانی چیزی نداره میگفتی عمو مثممو میبینم ... خودت فیلمایی رو که موقع بازی با عمو ازت گرفته بودیم میذاشتی و می دیدی و بعد چند دقیقه اینقد عصبی میشدی از نبودنش که سرتو میذاشتی زمین و بی دلیل میزدی زیر گریه ....

چند روز پیش عمو میثم دوباره اومدن مشهد و تا رسیده بود مستقیم اومد خونه ما و شما از خوشحالی بال در آوردی و برت داشت بردت خونه مامان جون ...

از روز بعدش که بابا حمیدم رفتن تهران تا الان که هنوز نیومدن من و شما خونه مامان جونیم و شما حسابی اوقاتتو با عمو میثم میگذرونی ...

یه سره باهاش میری بیرون و یا تو خونه در حال بازی کردن و دویدن و هیجانی ... وقتی هم که میخوای بخوابی حتما کنار عمو میثم میخوابی ... جالبه وقتی من صدات میزنم میگم بیا کنار من بخواب من تنهام میدویی میای منو میبوسی و با عجله میگی نتس بخواب من میام ... و برمیگردی پیش عمو میثمت ....

چند رو پیش داشتی تاب بازی میکردی و میخوندی و در نهایت گفتی منو تو بغل مامان میثمم بندازی و من و عمو حسابی بهت خندیدیم و خودت فهمیدی و شروع کردی مسخره بازی در آوردن ....ضمنا تنها کسی که حرفشو گوش میکنی عمو میثمه و اصلا دوست نداری ناراحتش کنی و وقتی ازت میپرسیم فلانیو بیشتر دوست داری یا عمو میثم ؟؟؟ همیشه جوابت عمو میثم ... حتی در مقایسه با منو بابا حمید!!!!!

ارمیا جونم ... اینقد قشنگ حرف میزنی و از واژه های قشنگی به جا استفاده میکنی که مو جبات تعجب همه رو بر می انگیزی !!!! ضمنا یه عالمه شعر میتونی بخونی ....

مثه اتل متل .... یه توپ دارم .... آقا پلیسه .... چش چش دو ابرو .... جوجه جوجه طلایی .... تاب تاب عباسی .... کلاغه میگه غارغار ... مامان جون مامان جون تو کلیپ .... صلوات با وعجل فرجهم بطور کامل و شمرده

همه این شعرا رو بدون کم و کاست میخونی با ادا و شکلک دست و ابرو

یه چند تا جمله ازت میشنویم گاهی اوقات که ابروهامون از تعجب بالا میمونه ....

تا یکی داره لباس میپوشه و آماده میشه ... یهو شونه هاتو میندازی بالا و دستاتو به نشونه تعجب میگیری و میگی کجا به سلامتی ؟؟؟؟

وقتی سرت بنده یه کاریه و من یا یکی دیگه ازت میخوایم یه چیزی برامون بیاری یا یه کاری واسمون بکنیم با پرویی ابروهاتو میندازی بالا و میگی به من چه !!!!

وقتی داری بازی میکنی و یه وسیلتو پیدا نمیکنی پا میشی میگردی دنبالش و بعد میگی ای بابا کداست ؟؟؟؟

وقتی من میخوام به خاله ها یه چیزی بگم خطاب به اونا میگم بچه ها ؟؟؟ واسه همین شمام وقتی میخوای توجهشونو جلب کنی یهویی میگی بچه ها ؟؟؟؟

گاهی اوقات نمیدونم چرا به خاله جون الی میگی خواهرم !!! وقتی یکی اذیتش میکنه به طرف میگی خواهرمو چیکار داری ؟؟؟؟

ضمنا قوه تخیلت خیلی قویه و وقتی داری با خودت بازی میکنی این موضوع کاملا مشهوده ....

دیشب پای اپن نشسته بودی و با یه طناب مثلا داشتی ماهی میگرفتی و مدام خم میشدی و نگاه میکردی و گاهی به ماهیا سلام میکردی (مثلا) و گاهی قلابت سنگین میشد و ماهی میگرفتی !!!!

پسندها (3)

نظرات (0)