ERMIAERMIA، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

نازنینم دوست دارم

شیرین زبونی ....

1393/9/17 12:20
نویسنده : الهام
250 بازدید
اشتراک گذاری

.... پسر شکموی مامان و بابا ....

اینقد شیرین زبون و خوش صحبت شدی که گاها در مقابل کلمات و جملاتی که میگی کم میاریم .... میمونم که این جملاتو از کجا یاد گرفتی و به ایم نتیجه رسیدم که شما فسقلیا واقعا طوطی هستین و منتظرین یه کلمه از زبون یکی دراد تا copy و past کنید ....

روز جمعه از صبح خونه خاله جون عادله بودیم و وقتی اومدیم خونه (عصر) من تو آشز خونه به قول شما سرگرم بودم و بابا حمید پای تبلت بودن و شمام با خودت و کیا (یه عروسک کوچولو) که داری و به ندرت باش بازی میکنی !!!!بازی میکردی ... یهو دیدم یه وری دراز کشیدی و دستتو گذاشتی زیر سرت و کیا رو نزدیک دلت بردی و بلوزتو بالا کشیدی و هی بهش میگی جی جی بخور ... بحاب (بخواب) و مدام تکرار میکنی!!!! تا من گفتم ارمیا مامان چیکار میکنی یه خنده مسخره کردی و کارتو دوباره تکرار کردی و من بهت گفتم عزیزم بچه ها از مامانشون جی جی میخورن پسرم ... بابا که نمیتونه به پسرش جی جی بده و بعد من و بابا حمید یه عالمه بهت خندیدیم .... از صبح کنار آرسین جون و خاله عادله بودن روت تاثیر گذاشته بود .... و با اینکه حدود 3 ماهه از شیر گرفتمت بعد این بازی یهو اومدی تو بغلم دراز کشیدی و گفتی آب جی جی بخوام و خودتم میخندیدی و بالاخره با بازی ختم به خیر شد خنده

من و شما و بابا حمید تو خونه نشسته بودیم و یهو رو به من کردی و گفتی بابا حمیدم کو ؟؟؟؟ منم گفتم بابا اونجا نشستن مامانی مگه نمیبینیشون !!!! برگشتی نگاش کردی و دستای خشگلتو بردی بالا و گفتی فک کدم دفته (فکر کردم رفتی ) ... این جمله فک کردمه واسه من خیلی جالب بود !!!!!تعجب

عاشق تولد بازی هستی و هر جا چشت به شمع و کیک میفته میگی تبلدت مگارکه (تولدت مبارک )

گاهی اینتقد دلم میخواد ببوسمت و سریع صدات میزنم ارمیا بیا یه بوس عمیق به من بده ... شمام دستاتو باز میکنی و میدویی سمتم و لبای خشگلتو میزاری رو صورتم و میگی اومممممم و یه بوس آبدار و شیرین که از هر شیرینی شیرینتره .....

ارمیا در حال صحبت کردن با مادر جون با گوشی ....

اخم ارمیا وقتی بهش میگیم خورن کافیه پسرم ....


 

پسندها (1)

نظرات (0)