خداحافظی ....
یکدونه من تعطیلات 14 و 15 خرداد امسال با اینکه تو باغ دایی هادی مراسم گودبای پارتی خاله جون الی و عمو آرش برگزار شد و به همه خوش گذشت ولی آخر روز 14 خرداد و شنبه شب یعنی 15 خرداد تو فرودگاه خیلی سخت بود... خاله جون الی رفت استرالیا واسه زندگی و بدترین شب زندگی هممون بود این جدایی... به شما خیلی سخت گذشت چون خیلی به خاله وابسته بودی و خیلی تو دو روز گذشته یادش میکنی.... اون شب تو فرودگاه خیلی بغض داشتی ولی گریه نکردی ... دیشب و پریشب بدون دلیل موقع خواب گریه کردی و میگی دلم واسه خالم تنگ شده دوست دارم گریه کنم... دیشب به من گفتی مامان میشه با هم صحبت...