روزهای قشنگ بچگی ....
گل نازم
این روزا بیشتر وقتتو با آرسین جون میگذرونی و وقتی میخواین از هم جدا شین جفتتون ساعتها گریه میکنین و شما هنوز خونه نرسیدی میگی من دلم واسه آرسین تنگ شده ...اون فسقلی هم روزی چند بار خاله جون عادله رو مجبور میکنه زنگ بزنه و با ایــــــــا (ارمیا) صحبت کنه ... تا صدای شما رو پشت خط میشنوه با صدای نازش میگه ایـــــــــا!!!!
شمام هرجا عکساشو میبینی یهویی الهی بگردم آرسین جون که اینقد کوچولویی!!!!
ولی وقتی هم خیلی با همین دیگه شروع میکنین به لجبازی و ... و بقول خودت اجازهنمیدی بیاد خونمون چون اطاقتو بهم میریزه
ایـــــــنم عکــســاتـــــون
تو این عکس شما مثلا داری جوراباتو در میاری تا به اصطلاح به قول خودت روضه (وضو) بگیری
یه سری عکس از تنهاییهای ارمیا و بعضی از اسباب بازیاش که یهو چند روز بهشون علاقه مند میشه !!!!
دیدن تی وی
دفتر نقاشی خاله جون الی
ارمیا و بی کله و ژستشون
پیتزا سام شام محل مورد علاقه آقا ارمیا
چون تو محوطه اسباب بازی داره !!!!
ارمیا و پدر جون شب وفات امام رضا ...پای دیگ حلیم خونه خاله طاهره