ERMIAERMIA، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه سن داره

نازنینم دوست دارم

سلام

1392/4/17 12:21
نویسنده : الهام
263 بازدید
اشتراک گذاری

پسر ناز مامان روز شنبه از سفر برگشتیم لبخندو دیروز من سر کار بودم و خیلی شلوغ . عصر هم تو خونه با وجود تو گل نازم در حال جمع و جور و تمیزکاری . واسه همین نرسیدم عکسا و خاطرات عروسی رو بزارم و بنویسم .

در اولین فرصت میزارم عکساتو گل خشکل من .

راستی ارمیا دیشب واسه اولین بار باباتو یه گاز محکم گرفتی طوریکه خون مرده شد دستش نیشخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

سیدمهدی
18 تیر 92 3:09
سلام انشاالله که عروسی بهتون خوش گذشته منتظر عکس های قشنگ ارمیا جان هستمc از طرف من هم به بابای ارمیا بگو بابا فاصله بگیر ارمیا با کسی شوخی نداره هااااااا .گفته باشه


مامان یاسین
18 تیر 92 8:39
بیچاره دست باباش ای شیطون و ناقلا

هرهر خنده بود..........
منا(مامان کورش)
18 تیر 92 13:42
سلام الهام جون وبلاگ زیبایی داری وهمین طور پسمل ناز وخوشملی داری خدا حفظش کن


مرسی منای عزیز. خدا پسر گلت و همسرتو که اینقد دوسش داری واست نگه داره . ممنون که سرزده اومدی به وب ارمیا .....

سیدمهدی
19 تیر 92 5:04
سلام روز اول ماه مبارک رمضان به ارمیا جان و بابا و مامان گلش مبارک


سلام آقا سید.همچنین و التماس دعا....
سیدمهدی
19 تیر 92 20:30
سلام . رو چشمم مامان ارمیا عزیز .انشاالله تو پست بعدی ام حتما میگم تشریف بیارند


خیلی ممنونم آقا سید.....

بابائی پویان
22 تیر 92 11:41
سلام ایشالا خوش گذشته باشه نوشته بودین ارمیا جان دست باباشو گاز گزفته بایستی دستای منو ببینین با شش جای گاز محکم مثل آبکش شده بعدش من بعدش پویان جان دوباره پویان جانولی بازم من


الهی خدا ببخششون . اینا شیرینیه زندگیه باباجون.....