ERMIAERMIA، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

نازنینم دوست دارم

آرد بازی

گل پسرم همایش این هفته آرد بازی و ساختن خمیر توسط خودتون و خمیر بازی بود . طبق معمول برنامه های قبلی حسابی خوش گذروندی و با دوستایی که و همین برنامه پیدا کردی دور همی خوبی داشتید... ...
28 شهريور 1395

بازی و ورزش ...

همایش این هفته بازی و ورزش در طبیعت با تم ورزشی بود که قسمت بانوان پارک ملت برگزار شد با حدود 40 تا بچه و ماماناشون... خیلی روز خوب و پرهیجانی بود واسه شما بچه ها و البته مامانا که یاد بچه گیاشون افتادن با بازیایی مثه رنگها و گرگم هوا و عمو زنجیر باف و طناب کشی و .... تو با دوست فابریکت امیر رضا جونن یه عالمه بازی کردین تو آب با توپ و بادکنک و ... کسی چه میداند که شادمانی این روزهای تو بزرگترین و قشنگترین اتفاق این روزهای من است   ...
20 شهريور 1395

لگو ...

پسر خلاق من  و آخرین سازه هایی که ساخته تو این هفته اخیر با نامگذاری توسط خودش درب ورودی تاشو به آزمایش خودش تو عکس بعد قطار حیوانات که پروازمیکنه ساختمان بزرگ راه اندازی و مهندسی آدم آهنی توسط خودت (باطری گذاشتی و دنبال دگمه on//off گشتی و بالاخره موفق شدی راش بندازی بازی با رنگ انگشتی و خلق یک اثر خارق العاده ...
9 شهريور 1395

همایش و سرگرمی ارمیا

نازنین من از وقتی با گروه فرحناز جون همراهم و تو همایشهای مربوط به کودکان شرکت میکنیم شما خیلی پیگیر اون روز خاص در هفته هستی و این دور همیهای طبیعی حسابی مورد استقبال شما  و بچه هایی قرار گرفته که درش شرکت میکنن. همایش اینبار ساخت و تزیین الویه توسط خود بچه ها بود که در پارک ملت برگزار شد.همه دوستان همراه بچه هاشون اومده بودن با مواد الویه و زیرانداز.... همه کنار هم نشستیم و بچه ها شروع کردن به ساختن الویه ... مراحل ساختن الویه به روایت تصویر توسط آشپز کوچولوی من اینم تزیین دلقک روی الویه بقول ارمیا بعد کار گروهی بازی و دو...
7 شهريور 1395

قهرمان کوچولو ...

پسر ورزشکار ما امسال تابستون کلاس ژیمناستیک شرکت کرد بعنوان اوقات فراغت.. ولی حسابی علاقه مند شده و ترم تابستونیشون تموم شده و کلاسای جدید انشالله از اول مهر شروع میشه . خودت خیلی مشتاقی تا تو سری جدید کلاسا ثبت نام بشی ... امیدوارم تو همه مراحل زندگی موفق باشی موش کوچولو ...
6 شهريور 1395

نابغه کوچولو ...

.... دلبرکم .... از 26 شهریور 91 خیلی وقته میگذره و شما اینقد بزرگ شدی که باورم نمیشه مهر امسال باید پیش 1 باشی ... حدود 3 ماهه که تمام فکر و ذکرم پیدا کردن یه مهد ایده آل واسه شماست ... شاید بیش از 10 مورد رفتم دیدم و بین اونا چند مورد و کاندید کردم و باهم رفتیم دیدیم و شما هر جا میری قبل از ورود با اتمام حجت به بنده میگی مامان جون چرا اینقد زحمت میکشی و واسه من دنبال مدرسه میگردی من که نظرمو گفتم فقط مهد سپیده جون(خانه فرهنگ) میرم . در نهایت با بابا حمید به این نتیجه رسیدیم بهتره به نظرت احترام بزاریم تا از مهد و مدرسه زده نشی ... خدا رو شکر انتخابت همون انتخاب خودم بود و مجموعه خیلی ...
29 مرداد 1395

ژیمناستیک ....

گل نازنینم   از رفتن خاله جون الی تقریبا 1 ماه و نیم میگذره و شما همچنان منتظر برگشتن سریعشی ... هراز گاهی 10 تا انگشتتو نشن میدی و میگی مامان من اینا رو خوابیدم ولی هنوز خاله جونم نیومده باید انگشتای پامم بخوابم ؟؟؟ پسر ناز و صبورم ...خاله الیم مدام حالتو میپرسه و نگرانته و ازونجام یسره پیگیر تو و کاراته .... بعد رفتن خاله جون الی همه زحمتات افتاده گردن مامان جون و خاله جون الناز ... از نیمه خرداد که ماه رمضون شروع شد و خاله رفت ... ما رفتیم خونه مامان جون و تا آخر ماه رمضون اونجا بودیم .. شبا شما بعضی وقتا سفره افطارو پهن میکردی و اکثرا بعد افطارا با مامان جون و خاله جون الناز و گاهی بابا حم...
4 مرداد 1395

آتلیه حس برتر...

فسقلی ناز من روز 8 اردیبهشت که عروسی خاله جون الی بود من و شما با خاله جون الناز رفتیم آتلیه و شما شدی یه مدل به یاد موندنی واسه خانم قانعی ... اینم ژستا و لبخندای نازنینت   ...
3 تير 1395

خانه فرهنگ ....

سومین جلسه کارگاه مادر و کودک روز قبل ماه رمضون برگزار شد و شما طبق معمول با اشتیاق زیاد رفتی و مثل همیشه خوب بود و حسابی بازی کردی و شاد بودی و اینبار با آقای محمدی خیلی صحبت کردی و تنها بودی ... تو این جلسات یه عالمه دوست پیدا کردی و خیلی روابط عمومیت بهتر شده و تاثیر پذیریت خیلی زیاد بود از بچه ها ... این باعث خوشحالیه منه چ.ن خیلی زود با شرایط اخت میشی و عاشق تفاوت و بازی هستی .... ...
27 خرداد 1395