ERMIAERMIA، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

نازنینم دوست دارم

سال 1394

1394/1/7 21:48
نویسنده : الهام
685 بازدید
اشتراک گذاری

سال نو مبارک

پسر نارنینم امسال سومین سالیه که سال تحویلو با تو جشن میگیریم...

دلبرکم شب 29 اسفند که شب سال تحویل بود به صرف سبزی پلو و ماهی خونه مامان جون بودیم و ساعت حدود 12 نیمه شب اومدیم خونه و شما تا ساعت 1:30 دقیقه بامداد بیدار بودی ولی نتونستی تا ساعت 2:15 صبح که سال تحویل بود بیدار باشی و بیهوش شدی از خستگی ...

من و بابا حمید تا سال تحویل بیدار بودیم و صبح روز شنبه که روز اول عید بود رفتیم خونه مامان جون واسه نهار که خاله جون عادله و عمه جون شهنازم اونجا بودن و شب رفتیم خونه پدر چون که همه اونجا بودن و عید دیدنی کردیم و شام و عیدی گرفتنم که از صبح حسابی به راه بود واسه شما ...

اولین عیدی رو از خاله جون الی گرفتی و بعد مامان جون که یه سکه پارسیان بود و شب که رفتیم خونه حاجی بابا از ایشون و خونه پدر جون اول از عمه جوم مرضی و بعد مادر جون و روزای بعدم ازخاله جون عادله و عمه جون شهناز و خانم دایی فرزانه ....
 

عکسها در ادامه مطلب

شب قبل سال نو و خرید ماهی توسط بابا حمید و خوشحالی وصف ناپذیر شما....

قشنگترین سین هفت سین ما

فرار پس از فوت کردن شمعا...

صبح بخیر گفتن به ماهیا ...

عیدی بابا حمید واسه ارمیا

ارمیا و آرسین تو خونه ای که ارمیا درستت کرده !!!!

ارمیا در حال بازی تنیس با بابا حمید با زبون شیرینش که از دیالوگای تام و جریه ...

نظرت چیه یه کمی بازی کونیم (کنیم)

آفلین پیسرم ضبه خوبی بود .. این یکی بدک نبود....

....ارمیای قهرمان ....

 

عاشقتم عزیزکم

 

پسندها (1)

نظرات (0)