ERMIAERMIA، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه سن داره

نازنینم دوست دارم

شیرین زبونی ....

1393/9/29 11:47
نویسنده : الهام
252 بازدید
اشتراک گذاری

.... دلبرکم ....

بزرگ شدنت و به قول خودن آگا(آقا) شدنت دیگه داره حسابی به چشم میاد و اینقد خوب و واضح صحبت میکنی که با شیرین زبونیات کاملا به دل همه میشینی بیشتر از قبل ....

اینقد زبل شدی که وقتی نمیخوایم یه کاری رو واست انجام بدیم بلافاصله با گفتن جمله من گونا دایم (من گناه دارم ) دل آدمو به رحم میاری راضی

چند روز پیش با دوستت تو اطاقت داشتی بازی میکردی و یکی از لگو هاتو برداشته بودی و میخواستی به زور بازش کنی ولی نشد به دوستت گفتی بیا بازش کن اونم گفت نمیشه شما ازش گرفتی و یه کمی زور زدی و بهش گفتی تلاش کن اینجویی تلاش کن ....خنده

وقتی یه کاریو نمیتونی انجام بدی یا میخوای از زیرش در بری بهت میگم ارمیا دقت کن مامان ... یهو با دستات یه ادایی در میاری و میگی دیگت کدم (دقت کردم ....گیج

وقتی میخوای بری از خونه بیرون با یه دلبری نازی میگی خ فظ فظ (خداحافظ) و همه رو با دست میبوسی و میری بیرون ....بای بای

وقتی از دیدن یه چیزی ذوق میکنی یا غذای مورد علاقتو میبینی یه هو میپری هوا و دستتو میبری بالا میگی هورا ....بوس

دیشب رفتیم خونه خاله نیر واسه احوالپرسی ... از بعد دنیا اومدن شما اولین باری بود که میرفتیم اونجا ... خونه بزرگی داشتن و به شما خیلی خوش گذشت ... اینقد با علیرضا جون و گلاره جون بازی کردی که خیس عرق شده بودی و وقت اومدن اصلا دلت نمیخواست بیای ...

 

پسندها (2)

نظرات (1)

مامان
30 آذر 93 23:55
سلام عزیزم