ERMIAERMIA، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

نازنینم دوست دارم

دکتر گرون ....

1393/5/21 11:18
نویسنده : الهام
269 بازدید
اشتراک گذاری

یکدونه مامان و بابا

تقریبا یه هفته ای هست که مدام دستت تو دهنته و آب دهنت خیلی میاد و مطمین بودیم که احتمالا داری دندونای کرسیه آخرتو درمیاری ولی طبق معمول صبوری و اصلا اذیت نداری... اما یه خورده کلافه ای و گاهی با غیض دستتو میکنی تو دهنت و محکم دندوناتو میکشی و میگی دندو (دندون) درد....

قرار بود ببرمت دکتر و دنبال یه متخصص تغذیه خوب میگشتم (آخه به نظرم وزن و قدت با سنت همخونی نداره مامانی ) بالاخره چند شب پیش که خونه عمو حسین و خاله عادله بودیم و صحبت این موضوع شد اونا دکتر جاودانی رو معرفی کردن و گفتن خیلی تعریفشو شنیدیم و راحتم وقت میده ....

2 شنبه صبح (دیروز) از خواب که بیدار شدی آب ریزش بینی داشتی و یه کوچولو سرما هم خورده بودی واسه همین عصر از همون دکتر واست وقت گرفتم و با خاله جون الناز بردیمت دکتر. چون مطب تو خ عارف بود طبق معمول کسری جا پارک و حدود 1 ساعت دور زدیم تا یه جا پارک پیدا کردیم و نیم ساعت دیر تر از زمان وقت به مطب رسیدیم و واسه همین خیلی معطل شدیم .

آقای دکتر کاملا معاینت کردن و قد و وزنتو و دور سرتو گرفتن و گفتن بله دقیقا کسر وزن داره و باید دادرو استفاده کنه واسه همین یه سری دارو بهت دادن که عملا همش یه نو آبمیوه است حتی شکل پکاشم آبمیوه است با نی . ولی ازون آبمیوه گرونا !!!!چشمک

وقتی داروهاتو داشتم از داروخونه میگرفتم خانم دکتره داروخونه فرمودن داروهاش عالیه و خیلی خوب جواب میده مطمین باش واسه همین به دکتره اعتماد کردم ....

قراره داروهای اشتهاتو از بعد تمومم شدن سرماخوردگیت شروع کنم و با فرمایش دکتر تا یه ماه دیگه که باید دوباره ببرمت باید حدود 1 تا 1/5 کیلو وزن گرفته باشی ...

امیدوارم جواب بده .

راستی گل نازم بابت اینکه اینقد فهمیده و نازنینی و اینقد صبور واقعا ازت ممنونم دلبر کوچولو... نازدونه من از وقتی بزرگتر شدی خدا رو شکر کمتر سرما خوردی و تا حالا دارو با قاشق نخورده بودی ولی دیشب و امروز صبح اینقد راحت و بی دردسر داروهاتو خوردی که تعجب کردم برخلاف بعضی بچه ها که تو دارو خوردن خیلی اذیت میکنن....

یکشنبه شب دندونات خیلی اذیتت میکرد و ساعت 2:30 دقیقه صبح بیدار شدی و از شدت درد سرتو به تخت فشار میدادی و میگفتی درد... واسه همین چون تو خواب و بیداری بودی و نمیخواستم استامینوفنو (چون تلخه) مستقیم بریزم تو دهنت بغلت کردم و گفتم بیا مامانی بریم آب بخوریم ... نشوندمت رو اپن و چند قطره استامینوفنو ریختم تو لیوانت و یه خورده آب بهش اضافه کردم و گفتم آب بخور ... شمام خوردی و بعد یهو با تعجب تو همون حالت گیجیه خواب به من نگاه کردی و گفتی آبه ؟؟؟؟تعجب یعنی من فهمیدم که این اب خالی نیست بعدش بلافاصله بهت آب دادم و خوردی و خندیدی و گفتی آبه ... یعنی این آبه راضی

 

پسر باهوش و نازنینم دوست دارم

پسندها (3)

نظرات (2)

mamane mim
21 مرداد 93 11:48
سلام ان شا الله که این دندونهام به سلامتی درمیان کاش اسم آبمیوه اشتها را هم مینوشتین
مامان گل پسر
21 مرداد 93 16:33
ایشاالله که خیلی زود حالت خوب بشه عزیزم..