بیدار خوابی ....
ناز دونه من مدتی بود که شبا ساعت حداکثر 10 میخوابیدی مگه اینکه مهمونی بودیم یا مهمون داشتیم ولی تقریبا یه هفته است که شبا وقت خواب خیلی مقاومت میکنی و اصلا قصد خوابیدن نداری و برقا خاموش میشه واسه خواب اشک میریزی و با التماس میخوای که نخوابیم و شما هنوز بازی کنی .
تو هفته گذشته که خیلی هوا سرد بود شما همش دوست داشتی بری تو اطاقت بازی کنی .میرفتی پشا در بسته اطاق و هی در میزدی و از من میخواستی تا درو واست باز کنم ولی چون اطاقت بخاری نداشت نمیشد بری داخلش آخه از سرما مثه سیبری بود!!!!
همون روزا بابا حمید واسه اطاق شما و آسایش جنابعالی شبانه رفتن بخاری خریدن و نصبش کردن . حالا یه چند روزیه که از بودن تو اطاقت و بازی کردن اونجا لذت میبری و همه رو دعوت میکنی تو اطاقت واسه بازی و بهم ریزی ....
بالاخره اینکه صبح ساعت 8:30 که بیدار میشی تا ظهر حدود 1 ساعت میخوابی و بعد ساعت 4 عصر تا 5 میخوابی و میره تا ساعت 12:30 یا 1 صبح که اینقد لالاییهای شبکه پویا رو نگاه میکنی و تو بغلم تکونت میدم تا گیج شی و خوابت ببره فسقلی ....
به قول بابا حمید انرژیت پایان ناپذیره کوچولو ....
ولی بطور کلی این روزا خیلی فهمیده و بزرگ شدی اونقد که تغییراتت توجه همه رو جلب میکنه !!!!
خیلی پسر حرف گوش کنی هستی و خیلی تو کارای خونه به من کمک میکنی مخصوصا وقتی میخوام سفره پهن یا جمع کنیم . زمانی هم که بابا حمید خرید کردن و میان خونه میری دم در و خریدا رو از دستشون میگیری و میاری تو آشپزخونه و میدی به من و اون لحظه غروره تو قیافت دیدنیه گل نازم ....
راستی یه چیز دیگه این روزا کاملا خواسته تو با کلماته نیمه کاره ای که بلدی عنوان میکنی و میفهمونی که چی میخوای ....
عاشق سوپ هستی و یه چیز جالب که چند روز پیش کشف کردم اینه که عاشق شیرینی تخم مرغیه تازه هستی عین خودم....
این عکسا از شیرین کاریای آقا ارمیا تو اطاقش ساعت 12 نیمه شب گرفته شده
.....
هوا پیما یا هلی کوپترو از تو اسبابات پیدا میکنی و میبریش رو آسمون و میگی هو ووووو (مثلا داره با صدا پرواز میکنه )
چهره شرمنده ارمیا وقتی مامان بهش میگه پسرم میدونی ساعت چنده؟؟؟؟
ارمیا چون نمیخواد بخوابه اینطوری از موضع بالا با سوال مامان برخورد کرد!!!!
حوزه استحفاظی ارمیا وقتی داره تی وی میبینه !!!!
I LOVE YOU